ما گوش شماییم شما تن زده تا کی


ما مست و خراباتی و بیخود شده تا کی

ما سوخته حالان و شما سیر و ملولان


آخر بنگویید که این قاعده تا کی

دل زیر و زبر گشت مها چند زنی طشت


مجلس همه شوریده بتا عربده تا کی

دی عقل درافتاد و به کف کرده عصایی


در حلقه رندان شده کاین مفسده تا کی

چون ساقی ما ریخت بر او جام شرابی


بشکست در صومعه کاین معبده تا کی

تسبیح بینداخت و ز سالوس بپرداخت


کاین نوبت شادی است غم بیهده تا کی

آن ها که خموشند به مستی مزه نوشند


ای در سخن بی مزه گرم آمده تا کی